تجلیل از سودجویی !
نام مقاله: تجلیل از سودجویی! / نوشته: مهدی احمدی
عمر خود همواره صرفِ مال دنیا کرده است حرص و اندوه جهان را در دلش جا کرده است
مال دنیا کی وفا بر عالم و آدم کند ؟ بر سر مال از چه دایم فتنه بر پا کرده است ؟
لذّت دنیا نبُرده است و نخورده مال خود از چه بهرِ مالِ این دنیا تقلا کرده است ؟
بعد خود ارث کلانی را به وارث می دهد چاره ای هم بهر روز حشر آیا کرده است ؟
عاقبت هم خاک خواهد شد چرا با معصیت آتشِ دوزخ براى خود مهیّا کرده است ؟
«شریفه آیتی»
ادبیات فارسی مشحون از اشعاری از این دست است که در نقد دنیاطلبی است. چنین نقدی در جای خود صحیح اما ناکافیست. سودجویی از خصائص انسان باشد؛ همچنان که دوست داشتنِ خویش. گاه به نظر می رسد این مفاهیم مظلوم واقع شده و فقط به جهت منفی آنها اشاره می شود؛ در حالی که این خصوصیت که انسان، برای حفظ و افزایش سرمایه هایش اهمیّت قائل باشد، ارزش است. می توان با حفظ این ظرافت که به دام تأیید «خودخواهی» نیفتیم، اظهار کنیم که ایرادی ندارد انسان خودش را بخواهد و برایش مهم باشد که به خود حال دهد و در عمل به واجبِ "حفاظت از جان" کوتاهی نکند و حواسش باشد که تضییع مال خویش، ممنوع و حتی حرام است. اگر در فرهنگ عامه عنوان می شود که «پول چرک کف دست است» باید درست تفسیر شود و ناظر به مواردی است که برای پول و مال اصالت قائل شوند یا از آن بد استفاده کنند. حتی استفادۀ بد نمی تواند ثابت کند که مال بد است. از قضا یکی از اسامی «مال» در قرآن، "خیر" است. غزالی به این نکته در کیمیای سعادت توجه می دهد و می گوید:
«بدان که مال هر چند نکوهیده است، به وجوه نیز ستوده است». از وجهی که اندر وی هم شرّ است و هم خیر. و از این است که حق سبحانه و تعالی وی را خیر خوانده است و در قرآن گفته: «إن تَرکَ خیراً الوصیّة (بقره: 180).» یعنی فردی که در بستر مرگ است اگر از خود خیر باقی گذاشت (یعنی مال از او بجا ماند) باید وصیت کند.
پس مال به خودی خود شر نیست. استفاده از آن است که می تواند ناصواب باشد. در ثانی برخلاف گفتمان متعارف، تمایل به حفظ مال هم قبیح نیست. حتی شعرا و مبلّغین دینی ما می توانند با هنرمندی وظرافت به کیفیتی وعظ کنند که منافاتی با این گفتۀ معروف نداشته باشد که انسان مالش را دودستی بچسبد و براى خود نگه دارد! در ادامه در این باب بیشترتوضیح می دهیم.
واقعیت این است که نگهبانی از مال یک کار کارشناسی است. الزاماً هر ثروتمندی، در حفظ دارائی هایش متخصّص نیست؛ شاهدش این است که به رسم ودیعه، عتیقه ها و زیورآلاتش را به صندوق امانات بانک می سپرد. آیا او به ظاهر آنها را از خود دور نمی کند؟ چرا. آیا به گاوصندوق ها می سپرد که اموالش را نداشته باشد؟ برعکس؛ می دهد تا با اطمینان بیشتر در مالکیّتش باشد. حالا با همین نگاه اگر می گویند بخیل نباش، نه صرفا براى این است که از مالت چشم بپوش و خیرت به دیگرى برسد. بله باید انسان خیّر باشد. اما اگر چشم هایمان را بشوییم، خواهیم دید بخل باعث می شود در نهایت، خیرت به خودت هم نرسد. چرا؟ چون مال را نگه بداری، فاسد می شود یا راکد می ماند. اما وقتی می بخشی، انگار آن را به گاوصندوق الهی می سپری. و هر چه در نزد خدا امانت بگذاری، به بقای همیشگی می رسد. با این ساز و کار اگر اهل داد و دهش باشی، نه فقط دیگری را از سرمایه ات برخوردار کرده ای که عملا پولت را بیمه کرده ای. پس تهِ این مدل انفاق یک «خودخواهیِ اصلاح شده» است! «خودخواهِ اصلاح نشده» کسی است که نم پس ندهد و همه چیز را برای خود بخواهد. که ای کاش دست کم به هدفش می رسید! ولی نمی رسد. خیال می کند نم پس نداده. اما در عمل «خزینه دار میراث خوارگان» است. عمارتی با خون دل می سازد؛ اما می رود و منزل به دیگری می پردازد. پس اتفاقا او را که "خودخواه" می پنداریم، "دیگرخواه" است و خودش حواسش نیست. از آن طرف کسی که کریم و بخشنده است، عملا خودخواه است! چرا؟ چون صدقه به دیگری می دهد؛ اما به تعبیر روایات، قبل از اینکه به دست مستمند برسد، به دست خدا می رسد و خدا چون امینِ معتمد، نگاهش می دارد و به حساب فرد کریم می ریزد. پس واژهٔ "خودخواهی" به او ظلم شده و جابجا هم دارد استفاده می شود؛ همچنان که کلمهٔ ربا. این واژه هم مظلوم است. ربا و ربح یعنی سودزایی پول. اما عملا کسی که درگیر رباخواری است، در نهایت متضرّر خواهد شد و بالعکس صدقه دهنده سود خواهد برد. این نگاه را قرآن را به ما می آموزد. قرآن می گوید: رباگیرِ (یعنی سودبرندۀ) واقعی صدقه دهنده است. در سورۀ بقره آیۀ 276 می خوانیم: «یُربِی الصّدقات». ما به خطا رباخواری (به معنی سودبردن) را به نزولخوار نسبت می دهیم؛ در حالی که نزولخوار، عملا متضرّر می شود؛ چون خدا برکت را از او می گیرد. به قول قرآن: «یَمحَقُ اللهُ الرّبا (بقره: 276)»
اگر فرد خیّر بعد از عمل بخواهد مطالبه گری کند و دولت را تحت فشار گذارد که برایش کارى کنند؛ یا تفاخر کرد و مال و منالش را به رخ این و آن کشید، مقهور شیطان شده است و این مدل انفاق، عدمش بِه ز وجود. عجیب است که قرآن شأن برخی از کسانی که انفاق نکرده اند را بالاتر از انفاق کنندگان می داند. چرا؟ چون دلشکسته اند. کسانی هستند که چیزی برای بخشش ندارند و می آیند با خجلت گریه می کنند: اینها شأن بالاتری نسبت به انفاق کنندگانِ پررو دارند: «أعیُنَهم تَفیضُ من الدّمعِ حَزَنا اَلا یَجِدوا ما یُنفقون (توبه: 92).» ای بابا! این فرد که ازش آبی گرم نشد! برای چه تمجیدش می کنی خدایا؟ من به زلزله زدگان چادردادم. اما این آمد فقط با شرمندگی گفت: من ندارم و رفت! قرآن میگوید نه. انکسار روحی کسی که دستش از بذل و بخشش کوتاه است می چربد به کانکس هایی که دادی به مناطق محروم؛ ولی بعدش رفتی پیش رئیس دانشگاه گفتی: پسر من دانشگاهش افتاده زابل. میشود حکم اورا بزنید برای تهران؟ توقع و تفاخر، آتش به خرمن دست و دلبازی می زند. بزرگی عمل مهم نیست. لذا قرآن بخشندگی های کوچک را هم در عرض انفاق های بزرگ، ارزشمند می شمرد: «لایُنفقون نفقةً صغیرةً و لاکبیرةً... الا... لیَجزِیَهُم (توبه: 121).»
دامنۀ بحث را جمع کنم و نتیجه گیرى نمایم: اوّلا نه پول، شر است، نه منفعت طلبی، عیب. منتها سودجو، طلایش را نگه نمی دارد و به بانک می سپرد. ما هم به پیروی از بزرگان ایثار می کنیم و چشمداشتمان به حفظ نیکوکاریمان در دجلهٔ الهی است... و باید مراقب باشیم با منّت گذاشتن و ایذا از نامۀ عملمان پاکش نکنیم. اگر بی سلیقگی کنیم چه بسا واردنشدن به عرصۀ انفاق از ورود همراه با آفت بهتر باشد. نکند اگر در برخی اشعار و متون، گفته اند مال خیر نیست، چون خیلی ها به آفاتش مبتلا می شوند. به یاد دارید که با شعر خانم "شریفه آیتی" مقاله را شروع کردم که از همین دسته اشعار است. غزل مزبور را بار دیگر می خوانیم:
عمر خود همواره صرفِ مال دنیا کرده است حرص و اندوه جهان را در دلش جا کرده است
مال دنیا کی وفا بر عالم و آدم کند ؟ بر سر مال از چه دایم فتنه بر پا کرده است ؟
لذّت دنیا نبُرده است و نخورده مال خود از چه بهرِ مالِ این دنیا تقلا کرده است ؟
بعد خود ارث کلانی را به وارث می دهد چاره ای هم بهر روز حشر آیا کرده است ؟
عاقبت هم خاک خواهد شد چرا با معصیت آتشِ دوزخ براى خود مهیّا کرده است ؟
«شریفه آیتی»